تقوا در گواهی (قرآن)از موارد رعایت تقوا که در آیات قرآن بیان شده، «گواهی» است. ۱ - تقوای گواهان در گواهیلزوم رعایت تقوا از سوی گواهان در گواهی دادن: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُب بَّيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلاَ يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإن كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لاَ يَسْتَطِيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِيدَيْنِ من رِّجَالِكُمْ فَإِن لَّمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاء أَن تَضِلَّ إْحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَلاَ يَأْبَ الشُّهَدَاء إِذَا مَا دُعُواْ وَلاَ تَسْأَمُوْاْ أَن تَكْتُبُوْهُ صَغِيرًا أَو كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللّهِ وَأَقْومُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلاَّ تَرْتَابُواْ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلاَّ تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوْاْ إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلاَ يُضَآرَّ كَاتِبٌ وَلاَ شَهِيدٌ وَإِن تَفْعَلُواْ فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللّهُ وَاللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ؛اى كسانى كه ایمان آورده اید، هنگامى كه دینى را تا مدت معینى (به خاطر گرفتن وام یا داد و ستد) به یكدیگر بدهكار شدید آن را بنویسید، و باید نویسنده اى (سند آن را) در میان خودتان به عدالت بنگارد، و هرگز نباید نویسنده از نوشتن آن- همان گونه كه خدا به وى آموخته- امتناع ورزد، او باید بنویسد و كسى كه حق به گردن اوست (بدهكار) املا كند، و از خداوند كه پروردگار اوست پروا نماید و از حق چیزى را كم نگذارد، و اگر كسى كه حق به گردن اوست سفیه یا ناتوان (سنّى) باشد یا (به خاطر آفت زبان) نتواند املا كند، ولىّ او به عدالت املا نماید. و دو گواه از مردانتان (مردان مسلمان) را به شهادت بطلبید، و اگر دو مرد نباشد، یك مرد و دو زن را از میان گواهانى كه (از دین شان) رضایت دارید گواه بگیرید، تا اگر یكى از آن دو زن فراموش نمود آن دیگرى او را یادآورى نماید. و چون گواهان (براى تحمل شهادت یا اداء آن) دعوت شوند خوددارى نكنند. و از نوشتن بدهی اى كه تا مدتى معین مهلت دارد، كوچك باشد یا بزرگ، ملول نشوید. این كار در نزد خدا عادلانه تر و براى گواهى استوارتر و به اینكه شک نكنید (و نزاعى برنخیزد) نزدیك تر است، مگر آنكه داد و ستدى نقدى باشد كه در میان خود تبادل مى كنید، كه بر شما گناهى نیست كه آن را ننویسید. و (بهتر است كه) هر زمان داد و ستد كنید شاهد بگیرید، و نباید نویسنده و گواه (به واسطه زیاد و كم كردن، به صاحب حق) ضرر بزنند و نباید به نویسنده و شاهد به سبب ندادن حق شان ضرر برسد، و اگر چنین كنید براى شما فسق و گناه است. و از خدا پروا كنید، و خدا به شما مى آموزد و خدا به همه چیز داناست.» در فقه اسلامی از تقوا در گواهان با عنوان عدالت یاد شده است. امام خمینی در تحریرالوسیله بعد از بیان بلوغ، عقل، ایمان، پاکی ولادت و بر کنار بودن از تهمتی که از اسباب خاصی (که در فقه بیان شده است) ناشی شده باشد، از عدالت بهعنوان یکی از شرایط اعتبار شهادات نام برده و در تعریف آن مینویسد: «و هی الملکة الرادعة عن معصیة اللَّه تعالی. فلا تقبل شهادة الفاسق، و هو المرتکب للکبیرة او المصرّ علی الصغیرة، بل المرتکب للصغیرة علی الاحوط ان لم یکن الاقوی، فلا تقبل شهادة مرتکب الصغیرة الّا مع التوبة و ظهور العدالة.» [۳]
موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۴۷۳، کتاب الشهادات، القول فی صفات الشهود، الرابع، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.
و آن ملکهای است که از معصیت خدای متعال بازمیدارد. بنابراین شهادت فاسق - و او کسی است که مرتکب گناه کبیره میشود یا بر گناه صغیره اصرار میورزد - بلکه مرتکب گناه صغیره هم، بنابر احوط (وجوبی) اگر اقوی نباشد، قبول نیست. بنابراین، شهادت مرتکب گناه صغیره قبول نمیشود مگر با توبه و ظهور عدالت.بر همین اساس است که شهادت دادن کسی که به زن عفیفه نسبت زنا داده است بیاعتبار دانسته شده است مگر آن که توبه کرده باشد. امام خمینی در همین رابطه مینویسد: «لا تقبل شهادة القاذف - مع عدم اللعان او البیّنة او اقرار المقذوف - الّااذا تاب، وحدّ توبته ان یُکذّب نفسه عند من قذف عنده او عند جمع من المسلمین او عندهما، و ان کان صادقاً واقعاً یورّی فی تکذیبه نفسه، فاذا کذّب نفسه وتاب تقبل شهادته اذا صلح.» [۴]
موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۴۷۳، کتاب الشهادات، القول فی صفات الشهود، مسالة۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.
شهادت قاذف، درصورتیکه لعان یا بیّنه یا اقرار مقذوف هیچکدام نباشد، قبول نیست، مگر درصورتیکه توبه نماید، و حدّ توبهاش این است که نزد کسی که نزد او قذف نموده یا نزد گروهی از مسلمین یا نزد هر دوی آنها خودش را تکذیب نماید. و اگر در واقع صادق باشد باید در تکذیب خودش، توریه نماید؛ پس اگر خود را تکذیب کرد و توبه نمود درصورتیکه صلاحیت پیدا کند شهادتش قبول است.و همینطور است گواهی دادن فرد قمارباز و کسی که با شرطبندی بازی میکند. به طور مثال چون «نگهداشتن کبوتر جهت انس و رساندن نامهها و جوجهکشی و پراندن به هوا و بازی حرام نیست. حر چند که بازی با آنها مکروه است؛ پس گواهی کسی که آنها را نگه داشته و با آنها بازی میکند، قبول است. و اما بازی با شرطبندی، قمار و حرام است و شهادت کسی که چنین کند قبول نمیباشد.» [۵]
موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۴۷۳، کتاب الشهادات، القول فی صفات الشهود، مسالة۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.
۲ - پانویس۳ - منبع• مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۸، ص۴۰۶، برگرفته از مقاله «موارد رعایت تقوا (گواهی)». • ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر) ، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی |